کتاب سوغاتی نوشته مسلم ناصری است که انتشارات به نشر آن را در 24 صفحه منتشر کرده است.
آشنایی با برخی مفاهیم تاریخی تأثیر چشمگیری بر فرهنگ و سبک زندگی ما دارد و آموزش آن به کودکان، میتواند آنها را برای زندگی در جامعه و رویارویی با موضوعات گوناگون علمی، فرهنگی و اجتماعی مهیا سازد. مفاهیم آموزشی به کودکان بایستی به طور غیرمستقیم و با زبانی ساده و روان بیان شود تا کودک را برای درک و مفاهمه دچار چالش زیادی نکند. آموزش مطالب تاریخی به ویژه با موضوع دینی حساسیت بیشتری دارد که مربیان و نویسندگان این حوزه باید توجه ویژهای به آن داشته باشند.
«سوغاتی» نام کتابی است از مجموعه «قصههای شیرین از زندگی معصومین علیهالسلام» که روایتگر فرازهایی از زندگی پُربرکت امام جواد علیهالسلام است. قصههای این کتاب که با توجه به سن و سال کودکان دبستانی انتخاب و بازآفرینی شده، ساده و خوشخوان است و از طریق هماهنگی با تصاویر کتاب، روایت جذابتری به خواننده ارائه میکند. رنگهای شاد و گرافیک ساده تصویرها با متن قصهها همراهی میکند و بدین وسیله تجسم وقایع تاریخی داستان برای کودک آسانتر میشود.
کتاب با مقدمه ای تحت عنوان «تصویری از بهار» به شرح مختصری از زندگی امام جواد علیهالسلام می پردازد؛ قصههای کتاب نیز عبارتاند از: «چرا فرار نکردی؟»، «همان کیسه سکه»، «سوغاتی»، «تشنهای در بیابان» و «ساکت باشید».
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«میترسید اگر بگوید، یاران امام فکر کنند دروغ میگوید؛ ولی به آن پول نیاز داشت. برای چنین روزی پساندازش کرده بود. تا شب باید آن سکّهها را تهیه میکرد و به طلبکارها میداد. به راه افتاد. از جلوی مسجد گذشت. بچهها فریاد میزدند، دنبال هم میدویدند و بازی میکردند. پرستوها گروه گروه میآمدند و دور میزدند. وارد محلّه یتیمان شد. هوا گرم و مرطوب بود. به طرف خانه امام رفت. با دیدن دیوار خانه به یاد امام رضا علیهالسلام افتاد. با حسرت آهی کشید. چه روزهای خوشی داشت. قبل از آنکه خلیفه، مأمور بفرستد و امام را به زور به مرو ببرد، هر روز به دیدن امام میآمد تا حضرت را ببیند و سخنان شیرینش را بشنود.»
کتابخوان ماه
طرح معرفی کتابهای فاخر در موضوعات متنوع در راستای
ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی
قابل توجه اعضای گرامی:
طرح سراسری عضویت رایگان، در روزهای 6 و 7 اسفند ماه جاری، اجرا خواهد شد.
با توجه به شیوع ویروس کرونا و لزوم جلوگیری از تجمع متقاضیان، ضروری است متقاضیان صرفا در روزهای یاد شده عدد یک را به سرشماره 50002929 ارسال نمایند.
در این نشست که به مناسبت دهه مبارک فجر به صورت مجازی در فضای اسکای روم اداره شهرستان لنجان برگزار شد 5 کتاب معرفی گردید:
" آذرخشی بر تاریکی" نوشته رسول حسن زاده / ارائه توسط منیژه احمدی
"پشت پرده تخت طاووس" نوشته مینو صمیمی/ ارائه توسط فرحناز عشایر
"درس هایی از امام" نوشته / ارائه توسط مهناز غلامی
طیب در گذر لوطی ها نوشته سینا میرزایی/ ارائه توسط اعظم توکلی
"سقوط شاه" نوشته فریدون هویدا/ رائه توسط عاطفه کاظمی
کتاب انجمن یوزهای شریف نوشته حمید اباذری است که انتشارات فنی ایران آن را در 112 صفحه منتشر کرده است.
کتاب «انجمن یوزهای شریف» داستان تلاش چند نوجوان برای حفاظت از آخرین بازماندههای یوزپلنگ آسیایی است. نویسنده اطلاعات علمی درباره یوزپلنگ آسیایی را نیز در داستان گنجانده است.
سینا یکی از نوجوانان روستایی است که در جریان اتفاقی قرار میگیرد که گروهی مسبب آسیب به یک یوزپلنگ مادری میشوند که یک توله هم دارد. سینا به همراه دوستانش، فیروز و شریف، گروهی به نام «نینجاهای شریف» دارند. آنها تصمیم میگیرند از یوزپلنگ آسیایی حفاظت کنند و برای همین نام انجمن خود را به «انجمن یوزهای شریف» تغییر میدهند. البته انگیزه سینا برای حفاظت از یوزها به دست آوردن دل خانم معلمی است که به نظرش شبیه مادرش است.
حمید اباذری اولین کتاب خود برای کودک و نوجوان در سال 1391 منتشر کرده است و کتاب «انجمن یوزهای شریف» یکی از آخرین آثار اوست. نویسنده برای نگارش این کتاب پژوهشی دقیق و کامل انجام داده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
صدایی از بیرون خانه میآمد. سریع بلند شدم و از اتاق آمدم بیرون. درِ کهنه حیاط را کمی به سختی روی پاشنهاش چرخاندم و از لای در نگاه کردم. شریف و فیروز با کسی حرف میزدند. فیروز را درست نمیدیدم، اما نیش شریف باز بود و میخندید. ناگهان مرد برگشت و نیمرخش را دیدم. رییس کارگاه بود! در را بستم و دویدم تو. در اتاق را باز کردم. بچه یوز را گرفتم توی بغلم و زیر پنجره قایم شدم. یعنی شریف رفته بود بهش خبر داده بود؟ خیلی احمق بودم که بهش اعتماد کرده بودم. یعنی فیروز هم باهاش همدست بود؟ حالا چرا اینجا نشسته بودم و به این چیزها فکر میکردم؟ سریع پا شدم و کوله را برداشتم. بچه یوز را گذاشتم توی کوله، اما هر کار کردم زیپش بسته نشد. باید عجله میکردم. آمدم توی حیاط. نباید اجازه میدادم دست آن مرتیکه جنایتکار به من و بچه یوز برسد. کوله را گذاشتم روی پشتم. پایم را رو شیارها و درزهای سنگهای دیوار گذاشتم و بالا رفتم، اما وقتی روی لبه دیوار نشستم، رییس کارگاه من را دید و فریاد کشید: وایسا!
قابل توجه اعضای گرامی:
با توجه به وضعیت آبی رنگ شهرستان لنجان، ساعت کاری کتابخانه از تاریخ 99/11/25 مطابق روال قبل خواهد بود.
شنبه تا چهارشنبه 8:00 الی 17:30
پنجشنبه 8:00 الی 13:00
کتاب غواص ها بوی نعنا می دهند نوشته حمید حسام است که انتشارات صریر آن را در 100 صفحه منتشر کرده است.
این اثر، روایت داستانی 72 غواص لشکر «انصارالحسین(ع)» استان همدان است که در روز چهارم دی ماه 1365 در منطقه عملیاتی «کربلا4» حماسه آفریدند. این کتاب که شامل داستانهای کوتاه و روایتهایی براساس خاطرات بازماندگان حادثه و شاهدان عینی است، در قالب داستان به همت حمید حسام در سال 1378 از سوی انتشارات «صریر» به چاپ رسیده است و تاکنون 5 بار تجدید چاپ شده است.
در این کتاب شما میتوانید به غواصهای دریادلی که بسیاری از آنها گمنام به شهادت رسیدند، کمی نزدیک شوید و دلیل این همه خلوص و ایمان و عشق به شهادت را از نگاه نزدیکترین همرزمانشان بیابید.
در پایان کتاب هم تصاویر رنگی برخی شهدای این عملیات و نقشههای مربوط به آن ارائه شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ژنرال کلافه شد و اشاره کرد مجید را ببرند بیرون. مجید را بردند. ژنرال پکی به سیگارش زد و با فارسی دست و پا شکسته دستور داد که برای اماممان مرگ بخواهیم. نگاهها به طرف هم چرخید و بعد به زمین. از جمع دوازده نفرمان هیچکس حاضر نبود این حرف را بزند و ماهر عبدالرشید اصرار داشت. تا این که کسی گفت: «مردست خمینی.»
و ما هم گفتیم، حتی با فریاد، و گذاشتیم ماهر عبدالرشید در لذتی بماند که فکر میکند پیروزی است. فقط یک نفر با ما همصدا نشد و ژنرال او را دیده بود. رفت طرفش. نمیشناختمش. حتم از یک لشگر دیگر بود. سیزدهچهارده ساله و خیلی جدی و حتی میشود گفت خیلی مردانه.
ژنرال کلتش را مسلح کرد و گذاشت روی شقیقه پسر و گفت: «اگر شعار ندهد، مغزش را متلاشی میکند.» بچهها نگاه هراسان داشتند و سکوت پنجه انداخته بود میان همه و پسر آرام گفت: «نمیگویم.»
ژنرال دست انداخت یقه پسر را گرفت و از زمین بلندش کرد و گفت: «از اینها کوچکتری. ولی از همهشان مردتری، بزرگتری.»
و این اعتراف برای ژنرال زیاد خوب نبود، اما انگار خودش هم به هر قیمت میخواست مقاومت اسیر نوجوان را بشکند. گفت: «از من چیزی بخواه!»
پسر فکرد و گفت: «فقط یک لیوان آب.»
ژنرال لبخند زد و دستور آوردن داد و ما همه خیره به لیوان آب مانده بودیم و نگاه ژنرال، که نگاهش نشان میداد از این که توانسته غرور پسر را بشکند، راضی است. پسر لیوان را گرفت. همهمان انتظار داشتیم آبش را سربکشد. اما این کار را نکرد. آستینش را زد بالا و با همان یک لیوان آب وضو گرفت و دنبال قبله گشت و ایستاد به نماز. همه ایستاده بودیم و داشتیم هاج و واج نگاهش میکردیم.
تازه ترین کتاب ها در بخش بزرگسالان
1.معیشت مومنانه
2. عیسای روح الله
3. گلدوزی به روش برزیلی
4. نام باد (داستان های آمریکایی)
5.فهیمه: زندگینامه داستانی فهیمه محبی
6.کتابفروشی 24 ساعته آقای پنامبرا
7. روایت ناتمام: کتاب منصور ستاری
8.طلاق، چرایی و چگونگی
9. باد و کاوه (داستان های ایرانی)
10.برزخ بی گناهان (داستان های فرانسوی)
11.خانه پله ها (داستان های آمریکایی)
12.دو گوهر: وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام، پیام تاریخی حضرت امام به گورباچف
13.همسری که به من میاد: کسب مهارت های ازدواج در قطار انتخاب همسر
14.کودتای 28 مرداد،سازمان سیا و ریشه های روابط ایران و امریکا در عصر مدرن
تازه ترین کتاب ها در بخش نوجوانان
1. مسافر حکیم آباد
2. هری پاتر و یادگاران مرگ
3.ماجرای فوتبالیست شدن فرانتس
4. هری پاتر و شاهزاده دورگه
5.دخترک پشت دیوار
6. فرزندان شیشه گر
7. بر و بچه های بد (انتقام دانشمند دیوانه)
8. بر و بچه های بد (حمله زام گربه ها)
9.بر و بچه های بد (گازهای کهکشانی)
10. بر و بچه های بد (مبارزه با فضایی ها)
11. انجمن یوزهای شریف (داستان های فارسی)
تازه ترین کتاب ها در بخش کودکان
قابل توجه اعضای گرامی:
با توجه به رنگ بندی کرونایی و قرار گرفتن شهرستان لنجان در وضعیت زرد کرونایی به اطلاع می رساند، ساعات کاری کتابخانه در طول هفته به قرار ذیل است:
شنبه تا پنجشنبه 8:00 الی 13:00
.: Weblog Themes By Pichak :.