خودت را باور داشته باش
به اینکه مهارنشدی هستی و توقف ناپذیر
به اینکه زندگیت حد و مرز نداره
"نیک وی آچیچ" مردی که دست و پا نداره اما نشون داده که تو هر شرایطی میشه خوشبخت بود
در قسمتی از مقدمه کتایش نوشته :
"من پا نداشتم که با آن راه بروم همین باعث شد تا بتوانم زمین را لمس کنم ، من زمین را دوست دارم ، زندگی را دوست دارم ؛ آدم ها را ، پرنده ها را ، مورچه ها را ، خنده و گریه را ، رنگ ها را ، موسیقی را
خرسندم ، چیزی کم ندارم ، زندگـــــــی را دارم "
داستان قنات
پدیدآور: محمدرضا افضلی
ناشر: فنی ایران (کتابهای نردبان)
تعداد صفحات: 24
منابع طبیعی از مهمترین سرمایههای ملی هر سرزمین بهشمار میرود و حفظ و بهرهگیری بهینه از آن نیاز به آموزش و فرهنگسازی هوشمندانه دارد. آب، مایه و جوهره حیات است و این موضوع بر کسی پوشیده نیست.
«قنات» ابتکار هوشمندانه مردم ایرانزمین برای استفاده از آبهای زیرزمینی و تلاشی است در جهت رفع بحرانهای کمآبی در مناطق مرکزی و جنوبی کشور. در کتاب «داستان قنات» در سفری با کاوه و پدرش همراه میشویم و به روستایی در شهر یزد میرویم. کاوه که تا پیش از آغاز سفر، خانه پدربزرگ را جایی سرسبز و پُر از دار و درخت تصور میکرد با دیدن بیابانهای خشک و تپههای شنی در طول مسیر، همه نقشههایی که برای بازی و تفریح در باغ پدربزرگ کشیده بود نقش برآب میشود. پدرش میگوید باغ پدربزرگ سرسبز و پر از درختان میوه است. اما کاوه باور نمیکند و میپرسد پدربزرگ وسط این بیابان خشک و بدون آب چطور میتواند باغی سرسبز داشته باشد! داستان هم با همین پرسش آغاز میشود و تصور کودکان را به موضوع آب و کویر شکل میدهد. کاوه در این سفر پُر رمز و راز با قنات و عملکرد آن آشنا میشود. تصاویر رنگارنگ و زیبای این کتاب نیز در همنشینی با کلمات، داستان را جذابتر و خواندنیتر کرده است.
آشنایی کودکان با مفهوم و ساختار قنات و اهمیت آن در مناطق کمآب، جغرافیا و ضرورت توجه به منابع آبی و صرفهجویی در مصرف آب، سبک زندگی ایرانی و آشنایی با فرهنگ و رسوم اقوام گوناگون از مهمترین مطالب این کتاب بهشمار میرود. کودکان با مطالعه این داستان ضمن سفری همراه با کاوه و قطرههای باران با روشی سنتی برای حفاظت از آب آشنا میشوند.
.: Weblog Themes By Pichak :.