آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید
که زمان مویهکنان از گذر خاک گذشت
سر خورشید بر آن نیزه خونین میگفت
که چهها بر سر آن پیکر صدچاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید
آنکه با پاى دل از قلّه ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حَرمت راه نیافت
هر کجا دید نشانى ز تو چالاک گذشت
حرِّ آزاده، شد از چشمه مهرت سیراب
که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب، شرمنده ایثار علمدار تو شد
رود بیتاب کنار تو عطشناک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سوارانِ سراب
دشت، دریا شد و آب از سر افلاک گذشت...
تاریخ : سه شنبه 101/5/18 | 7:41 صبح | نویسنده : کتابدار: عاطفه کاظمی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.