معرفی کتاب «زاغی» - کتابخانه عمومی شهید جمشید توکلی فولادشهر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وب
"

شهید جمشید توکلی در یکم بهمن ۱۳۴۸ در شهرستان لنجان استان اصفهان چشم به جهان گشود. دانش آموز اول متوسطه در رشته انسانی بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در دهم اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت نایل شد. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای فولادشهر واقع است.
معرفی کتاب
"

«زاغی»
پدیدآور: محمدرضا آریان‌فر
ناشر: مهرک
تعداد صفحه: 115

سعید پسر نوجوان خوزستانی اهل محله­‌ای در حاشیه‌ی آبادان، به همراه خانواده‌­اش کنار شط زندگی می‌­کند. پدرش بنّا است و پایش شکسته و در گچ است. او با برادر بزرگش حمید که در اهواز دانشجو است، در فصل تابستان برای خرج خانواده و تحصیل­شان در سال آینده کار می‌­کند. آنها یک گاری دارند که با آن ضایعات آهن را از ساختمان­‌های مخروبه می‌­خرند و به آقا نصیر می‌­فروشند. سعید که از زمان تولد به خاطر رنگ چشمانش به او زاغی می­‌گویند، همراه همسالانش برای تفریح و آب­‌تنی در شط غواصی می‌­کنند و سر اینکه هر کدام می­‌توانند چند دقیقه زیر آب بمانند مسابقه می‌­دهند. همسایه­‌شان ابویونس نیز اغلب خیره به پل و شط نشسته است. او در روزهای آغاز جنگ پسرش را از دست داده است. یونس که تکاور دریایی بوده، برای انتقال زن­ها و بچه‌­ها از آن‌­سوی شط با یک لنج به کمکشان رفته بوده است، اما در آخرین مسیر بازگشت، لنج آنها با گلوله دشمن منفجر و تکه پاره می‌­شود و هیچ اثری از او بدست نمی­‌آید. دوست صمیمی زاغی، هانی نام دارد که در آموزشگاه غواصیِ دایی سلیم کار می‌­کند؛ آنها با هم ماجراهای بسیاری دارند، از خاطرات آب‌تنی در شط و پیدا کردن یک پوتین سربازی تا روزی که پشت باغی متروکه گلوله‌ی عمل نکرده‌­ای پیدا می­‌کنند و منفجر می­‌شود و آنها را به کلانتری می‌­برند تا زاغی قول بدهد بیشتر مراقب باشد.

اوج داستان آنجا است که زاغی تصمیم می­‌گیرد به خاطر تقاضای ابویونس به زیر آب برود و در اطراف پایه‌­های پل دنبال نشانه­‌ای از جنازه یونس بگردد که پیرمرد به او گفته حتی اگر یک دکمه بیاوری من آرام می‌­شوم.
زاغی با تمرین زیاد قادر می‌­شود بیش از پنج دقیقه مانند یک غواص زیر آب بماند و پایان جذاب داستان آنجا است که وقتی همه فکر می­‌کنند ...

زاغی، داستانی قوی و پرمایه و جذاب که نمی‌­توان از ابتدا تا انتهای آن، به راحتی کتاب را زمین گذاشت. نویسنده تمام اجزای داستانش از ماجراها و شخصیت­ها و فضا و مکان و... را با مهارت طراحی و پرداخت کرده است. فضای خون‌گرم مردمان جنوب به روایتش رنگ صمیمیت داده است. آدم­ها در این کتاب نقش بازی نمی‌­کنند، زندگی می‌­کنند، با همه فراز و نشیب‌ها.




تاریخ : یکشنبه 102/8/28 | 2:12 عصر | نویسنده : کتابدار: عاطفه کاظمی | نظر


  • paper | خرید رپورتاژ دائمی | بک لینک دائمی
  • فروش رپورتاژ دائمی | فروش رپرتاژ آگهی